نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را...

ساخت وبلاگ
بسم الله الرحمن الرحیم   فرمود: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ  ای کسانی که ایمان آورده اید ، از چیزهایی که اگر برای شما آشکار گردد شما را اندوهناک می کند نپرسید...   چیزی نپرسیده بودم. لااقل نه به زبان قال. راستش خیلی وقت است که جواب این دست سوال ها برایم اهمیت چندانی ندارند. اگر هم پرسیده بودم "اصلا" جدی نبود. نمی دانم! لابد به زبان حال پرسیده بودم. لابد ته دلم هنوز مشتاق دانستن جواب سوالاتی بودم که در ظاهر دیگر هیچ وزنی در ذهنم نداشتند. حالا چه مصلحتی بود نمی دانم.  لابد مصلحتی هست که در یک روز بارانی و بی حوصله، دم غروب، ناگهان جواب سوالی را بیابی که فقط غمگینت می کند. که خیلی غمگینت می کند.جواب سوالی را که نپرسیده بودی. که حتی شاید نمی خواستی بدانی. لابد ته دلم هنوز مشتاق دانستن چیزی بودم که به زبانم می گفتم نه...  نمی دانم... نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mbineshaang بازدید : 219 تاريخ : سه شنبه 14 دی 1395 ساعت: 11:45

بسم رب الشهدا جانبازی و از خودگذشتگی یک چیز است و شهادت طلبی یک چیز دیگر. عموم رزمنده ها جانبازی و فداکاری می کنند و از خود رشادت ها و شهامت ها نشان می دهند، لیکن زمانی که امر دایر به انتخاب شهادت و حیات می شود، حیات دنیوی را ترجیح می دهند. هرچند اینگونه افراد با آن گونه خصوصیات، حیات دنیوی شان نیز حسنه است، لیکن در هنگام انتخاب مشخص می شود که یک چیز ارزنده هنوز کم دارند. هنوز تشنه دیدار نشده اند. هنوز از درد در دنیا ماندن لذت می برند... از دستنوشته های شهید علی بلورچی، دو ماه قبل از شهادت + کلی حرف نوشتم که پاک کردم. ما کجا و این حرف ها کجا... به انتخاب هامون فکر کنیم. ممکنه ما زمان جنگ تحمیلی، زمان پیغمبر اکرم، زمان امیرالمومنین یا روز عاشورا نبوده باشیم که انتخاب کنیم اما من باب "تشابهت قلوبهم**" انتخاب های امروز ما نشون میده که اون روز چی رو انتخاب می کردیم... همه زندگی ما رو انتخاب هامون شکل می ده. اون دنیا هم ما سر سفره انتخاب هامون می شینیم... * ملا محسن فیض کاشانی **  وَ قالَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ لَوْ لا یُکَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتینا آیَةٌ کَذلِکَ قالَ الَّذینَ مِنْ نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : از این جهان به ستوهم, نویسنده : mbineshaang بازدید : 297 تاريخ : سه شنبه 14 دی 1395 ساعت: 11:45

هو اللطیف   ویرانه ایم و در دل گنجی ز راز داریمبا آنکه بی‌نشانیم، ما را تو می‌شناسیآیینه‌ایم و هر چند لب بسته‌ایم از خلقبس رازها که دانیم ما را تو می‌شناسیاز قیل و قال بستند، گوش و زبان ما رافارغ از این و آنیم ما را تو می‌شناسیدر ما صفای طفلی، نفسرد از هیاهوگلزار بی‌خزانیم ما را تو می‌شناسیآیینه‌سان برابر گوییم هر چه گوییمیکرو و یک زبانیم ما را تو می‌شناسیلب بسته چون حکیمان، سر خوش چو کودکانیمهم پیر و هم جوانیم ما را تو می‌شناسیبا دُرد و صاف گیتی، گه سرخوش است گه غمما دُرد غم کشانیم ما را تو می‌شناسیاز وادی خموشی راهی به نیکروزی استما روز به، از آنیم ما را تو می‌شناسی   گریده ای از شعر حضرت آقا نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mbineshaang بازدید : 228 تاريخ : سه شنبه 14 دی 1395 ساعت: 11:45

و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین   از اونجایی که علی علیه السلام به منزله نفس پیغمبره و یکی از اعمال امروز (روز میلاد پیامبر اکرم) هم زیارت امیر المومنین ه، یه مدح از امیرالمومنین هدیه امروز من به شما که وقتی امیرالمومنین رو مدح کنیم, هم مدح پیامبره و هم علی علیه السلام. امیر المومنین با این عظمت، در خطبه ای فرمودند "انا عبد من عبید محمد".  خدا خطاب به پیامبر فرمود : "ان الی ربک المنتهی". اونقدر این پیغمبر عظمت داره که ما هیچ فهمی ازش نداریم! ان شا الله که از برکات امروز بهره مند بشیم... علیست مرغ حق و کعبه آشیانه اوست حریم عشق پر از دلنشین ترانه اوست   پس از گذشت زمانها هنوز گوش بشر بنغمه­های دل انگیز و عاشقانه اوست   زلال چشمه زمزم کجا و اشک علی صفای این حرم از گریه شبانه اوست   علیست محرم اسرار رب بی همتا کلید دار عطابخش هر خزانه اوست   بهشت ماحضر سفره عطای علیست جحیم سوزش یک ضرب تازیانه اوست   وسیله کرم ذات حق یدالله است خدای هر چه ببخشد علی بهانه اوست   علی به پله آخر رسید در ایمان نبی سر است و علی پای تا به شانه ی اوست   علی است خانه یکی با خدای بی همتا درون بیت خدا زادگاه نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : لا حبیب الا هو و اهله, نویسنده : mbineshaang بازدید : 216 تاريخ : سه شنبه 14 دی 1395 ساعت: 11:45

یا من هو اضحک و ابکی   در حالیکه روی راحتی، تکیه داده به متکا می گه: خدا زن هیِیییچ خونه ای رو مریض نکنه! درحالیکه یه لحن بی تفاوت به صدام دادم می گم : چراااا دقیقا؟ با تعجب برمی گرده نگاهم می کنه و می گه : یعنی دوست داشتی مریض می شدم؟ درحالیکه به همون لحن بی تفاوت، کمی چاشنی مسخره رو اضافه می کنم می گم : آخه اعتماد به نفس شما زن ها من رو کشته! درحالیکه لبخند پوزخند گونه ای اومده رو لبهاش  هیچی نمی گه. اما من با یه لحن مسخره که ته خنده ای توش مخفی شده ادامه می دم : آخه شما که از صبح داری به استراحت مطلق می پردازی، می خوری و می خوابی (به خاطر مریضی البته) که نباید این حرف رو بزنی! حالا اگر من که دارم این همه ظرف های چرب و چیلی رو می شورم بگم یه چیزی! تو که نباید بگی! منم که نمی گم!! در حالیکه دنبال یه چیزی ه که پرت کنه طرفم می گه : خیییییلی بی ادب و بی تربیت و مسخره و پرررررویی....:))   نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mbineshaang بازدید : 257 تاريخ : سه شنبه 14 دی 1395 ساعت: 11:45

یا لطیف ظاهرش که شبی است مثل باقی شب ها! حالا چند ثانیه طولانی تر. خوب که چی مثلا؟ با خودم فکر می کردم  اصلا موضوعی مثل "طولانی ترین شب سال" مگر جشن گرفتن دارد؟ اصلا چه چیز جشن گرفتنی ای توی آن هست؟ آن هم در عصری که تفریح آدم ها خیلی فردی تر و دایره اش بسیار بسیار وسیع تر است از دورهم نشینی های شبانه و هندوانه خوردن و فال حافظ گرفتن... خود اینکه این همه مناسک دارد برای خودش هم جالب است. نوروز با آن همه یال و کوپال و پیشینه سنتی اش، آنقدر مناسک ندارد که یلدا... :: عمیق تر از این حرف ها باید باشد به گمانم...  ::  خوب که فکر می کنم به نظرم می آید آدرس را غلط رفته ایم. شاعرها با شاعرانگی شان و واژه ها با ظرفیت محدودشان ما را به اشتباه انداخته اند. گمان کرده ایم آنچه جشن می گیرند «شب» است! بلندترین تاریکی سال را... «بلندترین شب سال» اما روی دیگری هم دارد و آن «پایان غلبه تاریکی است بر نور». وقتی کامل اوج گرفتی، ناخودآگاه تازه زمان فروریختنت فرا رسیده است. از فردا این نور است که هر روز تاریکی را بیشتر پس می زند، عقب می راند و خودش به پیش می تازد. دقت که می کنی می بینی اینطور که نگاه کنیم نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : همچون انار خون دل از خویش میخوریم, نویسنده : mbineshaang بازدید : 227 تاريخ : سه شنبه 14 دی 1395 ساعت: 11:45

یا لطیف   سال قبل در چنین روز و ساعت هایی نفیسه خانم به جمع سه نفره ما اضافه شد و خانواده ما چهار نفره شد. امسال در یک سالگی، راه افتاده است، چند تا کلمه حرف می زند و خدا را شکر حسابی عاشق برادرش است و برادرش هم همینطور. چیزی که حسابی ازش می ترسیدیم که محمد حسین نتواند حضور و وجود خواهرش را تحمل کند...   + باید خیلی برای این خانواده خدا را شکر کنم. دیروز یکی از همکاران از من پرسید حالت چطور است؟ گفتم بد نیستم. گفت برای چی می گی "بد نیستم"؟ چرا ناشکری می کنی؟ همسر خوب بچه های خوب و سالم شغل... چی کم داری که می گی بد نیستم؟ راست می گفت. تازه خیلی چیزها را نمی گفت و نمی دانست که بگوید... خدایا شکرت. برای خانواده ای که به من دادی...   وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا و کسانى‏ اند که مى‏ گویند پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را پیشواى پرهیزگاران گردان (سوره فرقان / 74) البته "اهل" انسان، خویشان و نزدیکان عقیده ای هستند پیش از انکه نزدیکان قبیله ا نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : یکسالگی کودک,یکسالگی برجام,یکسالگی کودکان, نویسنده : mbineshaang بازدید : 252 تاريخ : سه شنبه 14 دی 1395 ساعت: 11:45

بسم الله الرحمن الرحیم     هو الذی انزل السکینه فی قلوب المومنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم چند سال گذشته است؟ درست یادم نیست! اما حدود همین ساعت ها بود که بعد از یک جشن نسبتا ساده، آمدیم خانه خودمان. به این آشیانه کوچک خوشبختی...یادت هست اولین کاری که کردیم چه بود؟ وقتی رسیدیم اولین کاری که کردیم این بود که با کمک عمویم دوتا ملافه (یا ملحفه؟!) برداشتیم و به جای پرده زدیم به پنجره! آخر هنوز پرده های خانه حاضر نبود. مثل فرش هایمان که هنوز نرسیده بود و اجاق گازمان. یادت هست که تا دو هفته روی شومینه غذا درست کردی؟ زندگی را شروع کردیم. زندگی مان بالا و پایین زیاد داشت، همیشه دلچسب نبود، همیشه باب میل نبود طبیعتا، اما همیشه سعی کردیم مهربانی در این خانه گم نشود، حتی در سخت ترین روزهایمان...   یادت هست چقدر با تعجب نگاهمان می کردند که ما بدون داشتن مهمان، "فقط" برای خودمان، شیرینی می خریدیم؟ دیگر شیرینی فروشیی "سرگل" هم می دانست که وقتی من می روم خرید فقط نیم کیلو شیرینی باید بدهد! الان ها دیگر کسی با تعجب نگاه نمی کند! عادی شده است برای شان انگار. حالا اما بعد از این همه سال با نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : نامه ای برای تو,نامه ای برای خدا,نامه ای برای معلم, نویسنده : mbineshaang بازدید : 289 تاريخ : سه شنبه 14 دی 1395 ساعت: 11:45

یا رب چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم... هفته هایی که نمی رسم برم کلاس حاج آقا یا تشکیل نمی شه (مثل همین هفته قبل) خیلی بی برکتند. سقوط کاملند. از نظر روحی و معنوی سقوط آزاد می کنم اصلا. مثل همین هفته قبل که نبود و الان احساس می کنم با مغز خوردم ته جهنم از بس که بی حوصله و خسته ام... اصلا این دل اون هفته درست کار نمی کنه... ای کاش این هفته باشه... + دیشب دلم حسابی هوای ماه رمضان کرده بود. این ابیات رو می خوندم با خودم و یاد شبهای ماه مبارک می کردم: عزم آن دارم که امشب مست مست پای کوبان کوزهٔ دردی به دست سر به بازار قلندر در نهم پس به یک ساعت ببازم هرچه هست وقت آن آمد که دستی بر زنم چند خواهم بودن آخر پای‌بست ساقیا در ده شرابی دلگشای هین که دل برخاست غم در سر نشست... اصلا انگار نمی شه غیر ماه رمضان انسان از میان این حجم روزمرگی و غفلت بلند بشه و بکنه. فکر کن شب های ماه مبارک بلند بشی و با خوندن این ابیات با خدا نجوا کنی...   پ.ن : این هفته هم کلاس نیست... بلکه برنامه شب شون برقرار باشه :((( نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را......
ما را در سایت نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت/ متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mbineshaang بازدید : 231 تاريخ : سه شنبه 14 دی 1395 ساعت: 11:45